به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ کتاب «جامعالالحان» عبدالقادر مراغی از مهمترین آثار این موسیقیدان بزرگ همعصر حافظ است که آرین رحمانیان شرح جامعی بر آن نوشته تا برای اهالی موسیقی امروز ما هم قابل استفاده باشد. این کتاب، شامل مقدمه، دوازده باب و تعلیقات است و تمام نظریات موسیقی ما را تا دوره عبدالقادر مراغی دربر میگیرد؛ کسانی مثل فارابی، ابنسینا، صفی الدین ارموی و... . با توجه به اینکه خود عبدالقادر مراغی، در نوازندگی عود تبحر داشته، در این کتاب هم، بسیاری از نظریاتش را بر مبنای این ساز نوشته و بابهایی را به آن اختصاص داده است.
با آرین رحمانیان درباره «شرحی جامع بر جامعالالحان عبدالقادر مراغی» گفت و گویی داشتهایم که در پی میآید.
در ابتدا کمی درباره عبدالقادر مراغی و جایگاه او در تاریخ موسیقی توضیح دهید.
عبدالقادر مراغهای در قرن هشتم میزیست و همدوره حافظ شیرازی بود و در عهد تیمور زندگی میکرد. البته به خاطر درگیریهایی که در آن دوره میان خاندان آل جلایر و تیمور بوده، زندگی ایشان هم با تلاطم روبه رو بوده است. عبدالقادر مراغی بزرگترین موسیقیدان عصر خودش و آخرین موسیقیدان بزرگ، هم در موسیقی عملی و هم در موسیقی نظری، در فاصله قرن سوم تا هشتم هجری بوده است.
موسیقی عملی و نظری که میفرمایید به این معنا است که عبدالقادر مراغی، آهنگساز و نوازنده هم بوده است.
بله. او نوازنده قابل و برجستهای در ساز عود بوده که ساز رسمی آن دوره بود. ساز عود را به اشتباه عربی میدانند. در حالیکه خاستگاه این ساز، کاملا ایرانی است. و اغلب نظریهپردازان این ساز، ایرانی بودند. او نوازنده، آهنگساز و خواننده قابلی بوده است.
در حوزه نظری موسیقی هم او نظریه پرداز بسیار توانایی بود. آنچه که امروز ما به عنوان تئوری موسیقی میشناسیم در متون و رسالات موسیقی قدیم ما به صناعت نظری موسیقی معروف بود. اگر ما قرن سوم تا هشتم هجری را دوره شکوفایی تمدن ایرانی و اسلامی بدانیم، او آخرین موسیقیدان بزرگ در هر دو حیطه نظری و عملی است.
آیا به جز موسیقی، عبدالقادر مراغی در حوزههای دیگر هم تبحر داشته و او را میتوان همردیف افرادی چون فارابی یا ابنسینا دانست؟
قدما تمام علوم را زیرشاخه فلسفه میدانستند. و فلسفه را سه قسمت کرده بودند؛ فلسفه اولی که به مابعدالطبیعه میپرداخت. فلسفه وسطا که علوم ریاضی را شامل میشد و موسیقی را هم جزء فلسفه وسطی میدانستند. فیلسوفان بزرگ اسلامی که فارابی هم یکی از آنها است، به موسیقی هم تسلط داشتهاند. البته در مورد فارابی کمی متفاوت است چون او به موسیقی عملی هم خیلی وارد بوده است. مثلا ابن سینا چنین نیست. ابن سینا در موسیقی نظری وارد بوده اما در موسیقی عملی چندان توانایی نداشت. اما رساله اصلی فارابی «موسیقی کبیر» کتاب جامع و اصلیای هست که موسیقیدانان بزرگ، نظیر عبدالقادر مراغی، از نظر دیدگاه موسیقی تحت تاثیر او هستند. اما عبدالقادر به آن معنایی که آنها فیلسوف بودند، نبود. او بیشتر موسیقیدان بود. با ادبیات آشنایی کامل داشت. با سلمان ساوجی که شاعر همعصر خودش بوده دوستی داشته و به ریاضیات هم وارد بوده است. چون در کتاب «جامعالالحان» میبینیم که به فواصل و تقسیمبندی آنها هم وارد است.
موسیقی ما به فرهنگ سینه به سینه و سنت شفاهی مشهور است تا دوره کلنل وزیری که نتنگاری به شیوه غربی در موسیقی ما شروع میشود. رسالاتی نظیر «جامعالالحان» در این فرهنگ شفاهی، چه مواردی را دربرمیگرفت؟
«جامعالالحان» کتاب مفصلی است که شامل مقدمه و دوازده فصل یا باب میشود. در هر یک از این ابواب دوازدهگانه به قسمتی از موسیقی پرداخته شده است. مثلا در فصل اول به تعریف موسیقی و چیستی مبادی آن پرداخته است. کمکم به تعریف صوت میپردازد و تفاوت آن را با صوت موسیقیایی مطرح میکند. یعنی کاملا از آکوستیک صحبت میکند. در فصلهای بعدی هم به تعریف فواصل موسیقی و طریقه محاسبات دقیق آن با اصول ریاضی میپردازد. در یک فصل به مقامهای موسیقی قدیم ما میپردازد که امروز به آنها دستگاه میگوییم. در یک فصل، راجعبه سازها صحبت میکند. در مورد انواع موسیقی صحبت میکند و... اما مساله دیگر این است که ما در تاریخ موسیقیمان دچار یک گسست شدیم. یعنی موسیقی ما از قرن سوم تا هشتم هجری بسیار قویتر از آن چیزی بوده که ما فکر میکنیم و حتی از موسیقی امروز ما هم قویتر بوده است. برای اینکه دارای یک سیستم نگارش نتنگاری بوده که با حروف ابجد آنها را مینوشتند و روش نتنگاری خاص خودشان را داشتند. کما اینکه در فصلی از این کتاب به ایقاعات وریتمها و وزنهای موسیقی میپردازد. در این زمینه هم ریتمها را به روشهای خاصی ثبت میکردند. بعد از دوره تیمور که مرزهای ایران کمی دچار فروپاشی میشوند و بعد هم در دوره صفوی تا دوره قاجار ما دیگر موزیسین خیلی بزرگی نداریم.
پس به این ترتیب، با توجه به این ویژگی سنت شفاهی موسیقی ما، آیا ما با یک تناقض در تاریخ موسیقی ایران مواجهیم یا اینکه موسیقی ما تا یک دورهای ثبت شده و از یک دورهای، دیگر ثبت نشده است.
آن چیزی که از رسالات باقی مانده، نشان میدهد که تا قرن هشتم هجری، روش ثبت موسیقی وجود داشته است. در مورد ثبت موسیقی با دو مساله مواجه میشویم، مثل این میماند یک زبانی دارای گرامر باشد و نکته دیگر این که شما به این زبان، کتاب هم داشته باشید. در مورد موسیقی قدیم ایرانی، ما روش ثبت موسیقی داشتیم و برخی از نغمات آن هم باقی مانده است. اما تعداد آهنگهایی که به این شیوه نتنگاری باقی مانده، چندان زیاد نیست.
چرا؟ چون تعداد کمی از افراد باسواد بودند؟
ظاهرا این طور بوده است. از طرف دیگر هم با خواندن کتاب«جامعالالحان» متوجه میشویم که موسیقیدانان ما به شیوه گوشی و سینه به سینه بیشتر احاطه داشتند و احتمالا دانش موسیقایی مکتوب را نداشتند. اما به همام روش مکتوب، آهنگهایی از عبدالقادر باقی مانده است. در کشورهای ترکی و عربی که از همان سنت موسیقی ما پیروی میکردند، بیشتر آثار عبدالقادر باقی مانده است. بعد از اتفاقاتی که در دربار صفوی افتاد، بسیاری از موسیقیدانهای ما به هند یا ترکیه رفتند. اما آنچه که مسلم است این است که ایرانیان در موسیقی نظری قویتر بودند و سیوه نتنگاری هم بوده، منتها چیز زیادی به دست ما نرسیده است. همین رسالات کهن هم نشان میدهد که شیوه نتنگاری و محاسبات آن چگونه بوده است.
با توجه به آنچه از رسالات کهن موسیقی ما باقیمانده، کتاب «جامعالالحان» عبداقادر مراغهای چه جایگاهی در میان رسالات موسیقی گذشته ما دارد؟
خود عبدالقادر چند کتاب دیگر هم نوشته است، از جمله «شرح ادوار صفیالدین ارموی» است که موسیقیدان بزرگی بوده که هفتاد، هشتاد سال، قبل از عبدالقادر زندگی میکرد. کتاب هم با نام «مقاصدالالحان» دارد و کتاب« جامعالالحان» که از تمام این کتابها جامعتر است. شاید بتوان گفت که «جامعالالحان» دایرهالمعارف موسیقی است که از زمان فارابی تا زمان خود مراغهای، تغییراتی که در حوزه عملی و نظری در موسیقی ما به وجود آمده را جمعآوری میکند و با زبان خاص خودش توضیح میدهد.
همین ویژگی دایرهالمعارفی «جامعالالحان» را برجسته میکند؟
همین ویژگی دایرهالمعارفی است و اینکه شامل آن تغییرات موسیقی ما در طی سالها و نکاتی که گذشتگان گفته بودند هم میشود. البته رساله فارابی هم شاید خیلی کامل و حجیم باشد. اما از زمان فارابی تا عبدالقادر، دوباره خیلی تغییرات موسیقایی به وجود آمد. اینها را عبدالقادر ذکر میکند؛ روشی که قدما به کار میبردند، روشی که در زمان او متداول بوده، اختلافی که در نقل قولها بوده و... را در این کتاب جمعکرده و آورده است. در نتیجه، کتاب یک حالت مقایسهگر هم دارد.
این کتاب پیش از این هم منتشر شده بود، چاپ قبلی آن چه مشکلاتی داشت که باعث شد شما دوباره نسبت به چاپ جدید آن اقدام کنید و آیا برای چاپ جدید آن، نسخه خطیای از آن دیدید؟
کتاب «جامعالالحان» دو بار دیگر چاپ شده بود. یک بار توسط مرحوم بینش چاپ شده بود که او جزء اولین کسانی بود که رسالات قدیم موسیقی را بازخوانی کرد. کتاب برای سال 66 که منتشر شده بود، جامع و خوب بود اما کاستیهایی هم داشت. اما نسخهای که برای چاپ این کتاب مورد استفاده قرار گرفته بود یک سری غلطهایی داشت، یک جایی از آن هم ناخوانا بوده است. این کتاب در سال 88، توسط محقق ارجمند، آقای بابک خضرایی دوباره چاپ شد. این کتاب بسیار قابل اعتماد و خوب است؛ برای اینکه ایشان چند نسخه خطی را مقابله و ویرایش کرد و یک متن مستند علمی را برای مطالعه آماده کرد. کاری که ما انجام دادیم در حدی نیست که بگوییم به نسخه جدیدی رسیدیم. بیشتر سعی من بر این بوده که شرحی از این کتاب ارائه دهم که بریا موسیقیدان امروز قابل استفاده باشد. البته ما هم یک نسخه خطی را مبنای انتشار این کتاب قرار دادیم.
این نسخه خطی چه شناسنامهای دارد؟
این نسخه در کتابخانه نور عثمانی نگهداری میشد. این نسخه مرجع بوده و با توجه به این که مقابلاتی هم شده، ما سعی کردیم که با ذکر منابع این مقابله را ارائه دهیم. نام کتاب هم «شرح جامع جامعالالحان عبدالقادر مراغهای» است. پس تکیه اصلی ما در این کتاب، شرح رساله بود. شرح اصطلاحاتی است که امکان دارد برای مخاطب امروز ناشناخته باشد. اصطلاحاتی مثل ذوالکل و...
اصطلاحات موسیقی حرفهای بوده که در طول زمان ما آنها را فراموش کردهایم و قابل مقایسه با اصطلاحات غربی موسیقی است؟
اینها اصطلاحاتی بوده که موسیقیدانان قدیم به کار میبردند و بسیاری از آنها به زبان عربی است. این اصطلاحات در این چندصد سال فراموش و مهجور شده است. من به تفسیر این کتاب پرداخته و به زبان امروزی آن را شرح دادهام که برای موسیقیدان امروزی قابل استفاده باشد.
در این کتاب خیلی به ساز عود پرداخته شده است. کمی درباره خاستگاه ایرانی این ساز و نگاه عبدالقادر به این ساز توضیح دهید.
شاید بتوان گفت که ساز عود، ساز رسمی موسیقی دوره عبدالقادر و قبل از آن، از زمان فارابی تا زمان عبدالقادر بوده است. سازی که شاید بتوان معادل تار در موسیقی امروز در نظر گرفت. از این جهت که در تئوری جدید موسیقی ما که توسط آقای وزیری نوشته شد و با توجه به تبحری که او در این ساز داشت و در دربار قاجارها هم رواج داشت، یک خاصیت سمبلیکی هم در موسیقی امروز ما دارد. ساز عود هم اینگونه بوده و تمام موزیسینهای بزرگ ما در حیطه نظری و عملی از این ساز استفاده میکردند. و تمام توضیحات موسیقی ما در این دوره روی ساز عود بوده است. از فارابی گرفته تا صفیالدین ارموی و عبدالقادر. البته این رساله به زبان فارسی است. اما خیلی از این رسالات به زبان عربی بود. رساله ابن سینا و فارابی به زبان عربی است. بسیاری از موسیقیدانان ما در دربار خلفای عباسی ساز میزدند و رسالاتشان را به زبان عربی مینوشتند. به همین دلیل هم بسیاری از اصطلاحات موسیقی ما به زبان عربی رواج یافته است. ضمن اینکه از دوره صفویه، جایگاه ساز عود در ایران کمتر میشود. اما نکته این است که مقامات موسیقی کشورهای عربی و ترکیه، مقامات فارسی است.
و سخن آخر؟
خوانش رسالات قدیمی، زحمتی است که توسط محققین ما کشیده شده و اساتید بزرگی در این زمینه کار کردهاند. اما هر کار علمی، نیاز به نقد و تفسیر بیشتری دارد. من هم در حد خودم تلاش کردم که خوانش این رساله برای این موسیقیدان امروزی راحتتر باشد.
«شرح جامع جامعالالحان عبدالقادر مراغهای» تالیف آرین رحمانیان، برای نخستین بار در سال جاری، توسط بنیاد فرهنگی هنری رودکی در هزار نسخه منتشر شده است.
نظر شما